روایت خواندنی سفیر اسبق ایران از سرنوشت چائوشسکو پس از سفر به تهران/ سرنگونی چائوشسکو انقلاب نبود/ بلاتکلیف بودم که استعفا کردم

چائوشسکو ۲۸ آذر ۶۸ به ایران آمد؛ ۳۰ آذر بعد از بروز ناآرامی در شهر «تیمی شوآرا» از ایران رفت و پنجم دی ماه اعدام شد، یعنی در شش روز طومار رهبری ۲۴ ساله وفادارانه اش به حزب کمونیست در هم پیچیده شد/ چه کسی در تهران مقصر بود؟ اصلا کسی مقصر بود؟  

روایت خواندنی سفیر اسبق ایران از سرنوشت چائوشسکو پس از سفر به تهران/ سرنگونی چائوشسکو انقلاب نبود/ بلاتکلیف بودم که استعفا کردم

زینب اسماعیلی: رومانی یکی از معدود کشورهای اروپایی بود که می شد رابطه خوب قبل از انقلاب را بعد از انقلاب هم ادامه داد؛ کشوری ایستاده بر آرمان کلاسیک سوسیسالیسم و در میانه دو بلوک شرق و غرب.  

دو سفر شاه به رومانی و دو سفر چائوشسکو به ایران و حتی حضور در جشن ۲۵۰۰ ساله شیراز در سال ۵۰، چند قرارداد همکاری اقتصادی و فنی بین دو کشور قبل از انقلاب بستر مناسبی بود تا دولت هاشمی رفسنجانی که با شعار سازندگی روی کار آمده بود به ارتباط با این کشور روی خوش نشان دهد. چه آن‌که دولت رومانی در زمان جنگ تعاملات نظامی با ایران داشت. رومانی جزو معدود کشورهایی بود که به جنبش‌های آزادی‌بخش اجازه داده بود تا در این کشور دفتر داشته‌ باشند. از مهم‌ترین آن‌ها، جنبش آزادی‌بخش فلسطین بود که نمایندگی فعالی در رومانی داشت. همه اینها برای ایران با سیاست غرب‌ستیز آن‌زمان کافی بود تا به گسترش رابطه با رومانی با رهبری چائوشسکو روی خوش نشان دهد.

اما سفر نیکلای چائوشسکو به تهران همزمان شد با پایان ریاست کمونیستی ۲۴ساله او بر رومانی، سفری که هنوز در خاطره‌ها مانده و منجر به اعدام انقلابی رهبر بازگشته از سفر تهران شد.

سفر چگونه استارت خورد؟    

اسفند ۶۷ آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رییس جمهوری وقت به رومانی و یوگسلاوی سفر می‌کند و طبیعتا در همان سفر دعوت از میزبان هم انجام گرفت. آذرماه ۶۸ چند ماهی بعد از روی کارآمدن دولت هاشمی رفسنجانی این سفر انجام می‌شود. دعوت سفر هم توسط فرستاده ویژه‌ای از سوی ریاست جهوری که یکی از معاونان وزارت خارجه است، انجام‌ می‌شود. سفارت هماهنگی‌های سفر را انجام می‌دهد و سفیر از چند روز قبل از سفر به تهران می‌آید تا هماهنگی‌ها میزبانی هم به خوبی انجام شود. اما در زمان سفرش به تهران در یک شهر ناآرامی‌ها آغاز می‌شود و یک روز بعد از بازگشت رییس جمهور، با جریان اعتراضی فراگیری مواجه می‌شود که طومار رهبری او را در هم می‌پیچد.

باور نکرد

مستندات نشان می‌دهد چائوشسکو هیچ‌گاه موقعیت رو به سقوط خود را باور نکرد؛ عطاالله مهاجرانی به عنوان معاون هاشمی رفسنجانی روایت کرده که وقتی چائوشسکو در ایران بود، از رومانی با او تماسی گرفته می‌شود و به او خبر می‌دهند که در آنجا التهاباتی هست، اما او نمی‌پذیرد. محمد جمشیدی گوهری در این مورد می‌گوید: «در جریان سفر چائوشسکو به ایران و نه قبل از سفر او، در شهر مرزی «تیمی شوآرا»، جمعی با نیروهای دولتی درگیر می‌شوند و این قضیه، چند نفر کشته می‌دهد. کل اتفاقی که در این کشور و در غیبت چائوشسکو رخ داده بود در همین شهر و نه در هیچ کجای دیگر رومانی بود و او به این اتفاق هرگز به صورت یک جنبش نگاه نمی‌کرد. چائوشسکو در ظرف دو روز بعد از بازگشت به رومانی فراخوانی داد که با مردم در یک جای عمومی شهر صحبت کند؛ قصدش هم محکومیت و جمع کردن ماجرا بود. همیشه هم اجتماعات فرمایشی را داشت و در سایه فضای امنیتی همه چیز به اصطلاح به خوبی و خوشی برگزار می‌شد، اما این ‌بار حین سخنرانی، برخی شروع به هو کشیدن کردند، ولی این دفعه دیگر نیرویی برای بازدارندگی در کار نبود. سخنرانی ناتمام ماند و چائوشسکو هم بعد از خروج از جمع مردم دستگیر، به سرعت محاکمه و سریعا همراه همسرش اعدام شد.»

 همین و تمام. اما در ایران در فضای عمومی و رسانه‌ای و مجلس همه تقصیرها بر گردن سفیر انداخته شد تا او متهم اصلی گزارش صحیح ندادن از کشور مبدا شناخته شود و در تهران همه میزبانان لباس عافیت بپوشند. اما به واقع سفیر متهم بود؟ سفیر از رومانی چه گزارش‌هایی به تهران می‌داد؟ وضعیت آن‌جا چگونه بود و آن‌چه در رومانی رخ داد واقعا یک انقلاب یا خیزش بود یا کودتایی هماهنگ؟

این‌ها را در فرصت جدید مصاحبه‌ای که توانستم با محمد جمشیدی گوهری سفیر اسبق ایران در رومانی داشته‌باشم پرسیدم که این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید؛ یک مرور جدید از حادثه‌ای که ۳۵ سال پیش رخ داده است:

پاشنه آشیل نظام‌های چپ، فضای ایدئولوژیک و بسته در نهاد قدرت بود که به زودی در عرصه سیاسی و فکری، جامعه را گرفتار اختناق و سرکوب کرد و در حوزه اقتصاد و صنعت نیز از رشد و خلاقیت بازماند

شما نزدیک به سه سال در رومانی سفیر بودید. این سه سال زمانی حیاتی در تاریخ رومانی است، چه آنکه به اعدام چائوشسکو منجر می‌شود. لطفا از آن سال‌ها و وضعیت رومانی برایمان بگویید، رومانی آن روزها از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چه شرایطی داشت؟

رومانی در جهان دو قطبی آن دوران، کشوری از اروپای شرقی و با نظام سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی چپ، عضوی از اردوگاه سوسیالیسم/کمونیسم بود با همان معضلاتی که اتحاد جماهیر شوروی به‌عنوان مادر نظام کمونیستی و سایر کشورهای اردوگاه شرق داشتند؛ یعنی قدرت به شدت متمرکز، اختناق، جو امنیتی و سرکوب و محدودیت‌ و بعضا ریاضت‌ اقتصادی. در کنار این مشکلات زمینه‌ای، تلاش مستمری نیز از سوی غرب، به ویژه آمریکا در ایجاد جریان قدرتمند پروپاگاندا علیه اردوگاه و ایدئولوژی چپ وجود داشت. نتیجه باورپذیر پروژه‌های سیاسی و تبلیغاتی اتاق فکرهای غربی برای گروه‌های هدف در کشورهای اروپای شرقی این بود که غرب مظهر آزادی، پیشرفت و رفاه، و شرق نماد خفقان، عقب‌ماندگی و محرومیت است. چنین استنتاجی، فضایی از حسرت‌زدگی و نارضایتی را به طور روزافزون در این کشورها دامن می‌زد. واقعیت این است که نمی‌توان ظهور جنبش چپ را در دنیا بدون دستاورد تلقی کرد. دولت‌های برآمده از سال‌های اوج و محبوبیت این جنبش، به کارآمدی چشمگیری در حوزه‌های عدالت اجتماعی، برابری‌خواهی جنسیتی، آموزش، فرهنگ و هنر، بهداشت، ورزش، علم و صنعت رسیدند؛ به گونه‌ای که نظام سرمایه‌داری را به طور جدی به وحشت انداختند. همین هراس از گسترش جنبش چپ موجب شد تا سرمایه‌داری توجه به حقوق کارگران و اصناف را در دستور کار خود قرار دهد و برای تأسیس نهادهای صنفی مثل اتحادیه‌ها و سندیکاها جواز صادر کند و به این ترتیب خود را بیمه کند. پاشنه آشیل نظام‌های چپ، فضای ایدئولوژیک و بسته در نهاد قدرت بود که به زودی در عرصه سیاسی و فکری، جامعه را گرفتار اختناق و سرکوب کرد و در حوزه اقتصاد و صنعت نیز از رشد و خلاقیت بازماند. این جوامع هر چه که از زمان انقلاب یا تحولات چپ‌گرایانه فاصله گرفتند و نسل‌های جوان‌تر بیگانه با ارزش‌های چپ به عرصه رسیدند، به بی ثباتی نزدیک‌تر شدند. رومانی هم از این قاعده مستثنی نبود. گفتنی ست که دولت سوسیالیستی این کشور برنامه‌های اقتصادی خود را در مجموع به طور سازمان یافته مطابق زمان‌بندی و الگوی ایدئولوژیک خود پیش می‌برد؛ طبعا با کشورهای صنعتی و ثروتمند غربی، قابل قیاس نبود. چائوشسکو در سال پایانی دولت خود، وام‌های بین‌المللی رومانی را به تمامی، بازپرداخت کرده بود. رومانی در کشاورزی، صنعت، صادرات و واردات، اقتصاد تعریف شده‌ای داشت، می‌توان گفت مسکن و اشتغال را به نوعی برای شهروندان حل کرده بود. فاصله شهری و روستایی را با ایجاد زیرساخت‌های توسعه در روستاها، کاهش داده بود. اعتیاد به مواد مخدر در رومانی جایی نداشت. مظاهر فقر به معنای حاشیه‌نشینی، کارتون‌خوابی، تکدی‌گری یا گرسنگانی که در سطح جامعه به چشم بیایند، اصلا دیده نمی‌شد. وسایل و ابزارهای آموزشی و ورزشی، انواع لباس، پارچه، ظروف، انواع وسایل منزل تولید داخلی بسیار ارزان بود؛ ولی مردم خشنود به نظر نمی‌رسیدند. چون ریاضت اقتصادی در قالب سهمیه‌بندی سخت‌گیرانه در مورد بعضی از اقلام غذایی یا کالاهای وارداتی یا اقلامی که به لحاظ صادراتی ارزآور تلقی می‌شدند، به جد، وجود داشت و مهم‌تر این‌که فضای امنیتی، ترس و وحشت از اظهار نظر را بر جامعه حاکم کرده بود. برنامه‌های رادیو و تلویزیون بسیار محدود و همان نیز، مملو از تبلیغات برای حکومت بود. بر همه این عوامل که روز به روز فاصله ملت را از حکومت بیشتر می‌کرد باید این مسأله را هم افزود، این‌که مذهب در جوامع کمونیستی از متن به حاشیه رانده شده بود. با این حال، ۷۰ سال سلطه کمونیسم نتوانسته بود ارتباط توده‌های مردم را از مذهب قطع کند. تضاد میان نیاز و باورهای دینی اقشار مذهبی و ارزش‌ها و رویکرد ضد مذهبی حکومت‌های چپ، خود، انگیزه‌ مخالفت و تقابل با حکومت را در این جوامع بالا می‌برد. از قضا در رومانی نخستین جرقه ناآرامی در شهر تیمیشوارا در ارتباط با فشار امنیتی بر یک کشیش زده شد که به اعتراض جدی مردمی کشید و شعله‌ور شد.